English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7240 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
truancy U مدرسه گریزی
school truancy U مدرسه گریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrophobia U اب گریزی
prison breaking U زندان گریزی
dysacousia U سر و صدا گریزی
dereism U واقع گریزی
negative tropism U محرک گریزی
abience U محرک گریزی
unsociability U مردم گریزی
flight from reality U واقع گریزی
harmavoidance U اسیب گریزی
infavoidance U تحقیر گریزی
they schemed a mode of escape U راه گریزی اندیشیدند
misanthropic U مربوط به انسان گریزی
malevolent transformation U گشتار جمع گریزی
inviolacy motive U انگیزه ایراد گریزی
misology U بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
salvoes U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvo U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
academies U مدرسه
school mate U هم مدرسه
school fellow U هم مدرسه
school age U سن مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
schools U مدرسه
academy U مدرسه
school U مدرسه
school phobia U مدرسه هراسی
school counselor U مشاور مدرسه
school shooting U تیراندازی در مدرسه
senior high school U مدرسه متوسطه
secondery school U مدرسه متوسطه
schoolma'am U مدیره مدرسه
technical school U مدرسه فنی
schooling U مدرسه رفتن
schoolmarm U مدیره مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
schoolyards U محوطهی مدرسه
unschooled U مدرسه نرفته
schoolgirl U دختر مدرسه
schoolgirls U دختر مدرسه
schoolteacher U معلم مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
schoolyard U محوطهی مدرسه
schoolyards U حیاط مدرسه
school U تحصیل در مدرسه
summer schools U مدرسه تابستانی
janitors U فراش مدرسه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
trade school U مدرسه حرفهای
trade schools U مدرسه حرفهای
private school U مدرسه ملی
grammar schools U مدرسه ابتدایی
grammar school U مدرسه ابتدایی
grade school U مدرسه ابتدایی
private schools U مدرسه ملی
summer school U مدرسه تابستانی
head master U مدیر مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
satchel U کیف مدرسه
satchels U کیف مدرسه
schoolwork U درس مدرسه
preliminary school U مدرسه ابتدائی
janitor U فراش مدرسه
prep U مدرسه مقدماتی
schools U تحصیل در مدرسه
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
The last school day. U آخرین روز مدرسه
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out U مدرسه تعطیل است
theological school U مدرسه علوم دینی
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
junior college U مدرسه فوق دیپلم
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
schooltime U ساعات درس مدرسه
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
seminary U مدرسه علوم دینی
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
technical college U مدرسه عالی فنی
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
technical colleges U مدرسه عالی فنی
seminaries U مدرسه علوم دینی
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
Recent search history Forum search
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1من دیروز به مدرسه دیر رفتم
1he goes to school
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com